آیا تلهپاتی میتواند هوش مصنوعی را زیر سؤال ببرد؟

«من فرض میکنم خواننده با ایده ادراک فراحسی آشناست... تلهپاتی، بینایی ماوراءالطبیعه، پیشبینی آینده و تحرک ذهنی. این پدیدهها آشفتهکننده به نظر میرسند و همه اصول علمی معمول ما را رد میکنند... متاسفانه، شواهد آماری، حداقل در مورد تلهپاتی، گسترده یا غیرقابل انکار هستند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت... وقتی کسی این پدیدهها را بپذیرد، برایش سخت نیست به وجود ارواح و موجودات غریب اعتقاد پیدا کند.»
این جملات در صفحات یک مجله عرفانی ناشناخته یا در یک کنفرانس مخفیانه پاراسایکولوژی منتشر نشدهاند. نوشتههای فوق نه از سوی یک معنویگرا و نه توسط شرکتکنندهای در جلسات روحباوری نوشته شدهاند. در واقع، نویسنده این سخنان آلن تورینگ، پدر علم کامپیوتر است.
این عبارات در مقاله بنیادین او با عنوان Computing Machinery and Intelligence (۱۹۵۰) ظاهر میشوند، مقالهای که به طراحی «آزمون تورینگ» میپردازد. این آزمون برای تعیین اینکه آیا هوش یک ماشین قابل تشخیص از هوش انسانی است، طراحی شده است.
به گزارش aeon؛ مقاله تورینگ با توصیف آزمایش فکری معروف خود آغاز میشود: یک انسان، یک ماشین و یک شاهد که سؤالاتی مطرح میکند. اگر شاهد نتواند بر اساس پاسخها تشخیص دهد کدام یک انسان و کدام یک ماشین است، ماشین آزمون را قبول کرده است: هوش آن غیرقابل تشخیص از ذهن انسانی است. بخش عمدهای از مقاله به پاسخگویی به انتقادات مختلف میپردازد، از جمله انتقادات ریاضی، فلسفه ذهن یا شکاکیتهای مرتبط با قدرت کامپیوترها.
اما حدود دو سوم مقاله، تورینگ به موضوعی غیرمنتظره میپردازد که ممکن است آزمایش را به هم بزند: تلهپاتی. اگر انسان و شاهد بتوانند به صورت تلهپاتیک با هم ارتباط برقرار کنند (چیزی که ماشین به نظر میرسد نمیتواند انجام دهد)، آزمایش شکست خواهد خورد. "این استدلال به نظر من کاملاً قوی است"، تورینگ میگوید. در نهایت، او پیشنهاد میکند که برای اجرای دقیق آزمایش، باید در یک "اتاق ضد تلهپاتی" عمل شود.
چرا تورینگ به تلهپاتی اشاره کرد؟
چرا تورینگ احساس کرد که باید درباره تلهپاتی صحبت کند؟ چرا او ادراک فراحسی را به عنوان یک انتقاد جدی به آزمایش فکری خود در نظر گرفت؟ و چرا اشاره عجیبی به ارواح داشت؟
در دهههای اول قرن ۲۰، انگلستان شاهد علاقه عمیق جامعه به معنویت و پدیدههای ماوراءالطبیعه بود. مردم از همه طبقات اجتماعی به جلسات روحباوری، ارتباط با ارواح، پیشبینیهای آینده و تلهپاتی علاقهمند بودند. مشهورترین مدیومها، مانند ئوساپیا پالادینو و ادا گودریچ فریر، در سراسر اروپا سفر میکردند تا تواناییهای خود را به نمایش بگذارند. این مدیومها ادعا میکردند که میتوانند میزها را شناور کنند، با ارواح مردگان ارتباط برقرار کنند یا «اکتوپلاسم»، مادهای نیمهشفاف و نیمهمعنوی، تولید کنند.
در همین دوران، گروهی از دانشمندان و فلاسفه نیز به بررسی پدیدههای ماوراءالطبیعه علاقهمند شدند. در سال ۱۸۸۲، گروهی از دانشجویان و استادان کالج ترینیتی کمبریج، جامعه تحقیقات روانشناختی (Society for Psychical Research) را تأسیس کردند. اعضای این جامعه شامل برخی از درخشانترین ذهنهای زمان خود بودند، از جمله آرتور کانن دویل (نویسنده شرلوک هولمز) و جی جی تامسون (کاشف الکترون).
هرچند برخی از اعضای این جامعه مانند الیور لودج (فیزیکدان) به شدت به پدیدههای روحباوری اعتقاد داشتند، دیگران مانند النور سیدجویک (محقق فیزیک و رئیس کالج نیوهام کمبریج) بسیار شکاک بودند. با این حال، این گروه ناهمگن بر این توافق رسیدند که این پدیدهها شایسته توجه علمی هستند.
ارتباط غیرمنتظره فلسفه و تحقیقات روانشناختی
یکی از شخصیتهای برجسته در این حوزه، سی دی برود (C D Broad)، فیلسوفی بود که در کمبریج به عنوان استاد فلسفه اخلاق مشغول به کار بود. برود به دلیل تحقیقاتش درباره زمان و متافیزیک شناخته میشود، همچنین به شدت به پدیدههای ماوراءالطبیعه علاقهمند بود. او درباره پیشبینیهای آینده (precognition)، تلهپاتی و حتی وجود ارواح مقالات متعددی منتشر کرد.
یکی از کتابهایی که تاثیر زیادی بر برود گذاشت، کتاب An Experiment with Time نوشته جان ویلیام دان (یک مهندس هوافضا) بود. دان در این کتاب نظریهای به نام «سریالیسم» ارائه داد که ادعا میکرد زمان دارای ابعاد بالاتری است که میتواند پیشبینی آینده را توضیح دهد. این کتاب با وجود انتقادات شدید از سوی جامعه علمی، بستری برای برود شد تا نظریهای جدید درباره زمان ارائه دهد.
برود پیشنهاد کرد که زمان ممکن است دارای دو بعد باشد: یکی با ساختاری شبیه به «بلوک در حال رشد» (growing block) که آینده در آن وجود ندارد و دیگری که آینده را شامل میشود. در حالت دوم، انسانها میتوانند در خوابهای پیشبینیکننده به این بعد دسترسی پیدا کنند.
تورینگ و اهمیت تلهپاتی در آزمون هوش مصنوعی
بازگردیم به تورینگ. چرا او به پدیدههای ماوراءالطبیعه اشاره کرد؟ پاسخ در محیط فکری زمان او نهفته است. در دهههای اول قرن ۲۰، تحقیقات روانشناختی و پدیدههای ماوراءالطبیعه به طور گستردهای مورد بحث قرار میگرفتند. حتی فلاسفه برجستهای مانند هنری برگسون و ویلیام جیمز نیز به بررسی این موضوعات پرداختند.
تورینگ که در محیطی پر از این بحثها بزرگ شده بود، معتقد بود که اگر انسانها میتوانند از طریق تلهپاتی ارتباط برقرار کنند، این توانایی میتواند به آنها اجازه دهد تا در آزمون هوش مصنوعی به راحتی ماشینها را شناسایی کنند. به همین دلیل، او پیشنهاد کرد که آزمایش باید در شرایطی انجام شود که تلهپاتی غیرممکن باشد.
علم و ماوراءالطبیعه در هم تنیدهاند
تحقیقات روانشناختی و پدیدههای ماوراءالطبیعه هرچند امروزه در حاشیه علم قرار دارند، در گذشته الهامبخش بسیاری از دانشمندان و فلاسفه بودند. از تورینگ که در مقاله خود به تلهپاتی اشاره کرد، تا برود که نظریهای جدید درباره زمان ارائه داد، این پدیدهها به طور غیرمستقیم بر فلسفه و علم تاثیر گذاشتند.
در نهایت، این سوال باقی میماند: آیا پدیدههای ماوراءالطبیعه واقعا وجود دارند یا صرفا محصول تخیلات انسانی هستند؟ یک چیز واضح است: این موضوعات همواره ذهن بشر را مجذوب خود کردهاند و احتمالا همچنان ادامه خواهند داد.
انتهای پیام/